تبیان، دستیار زندگی

یک قصه پرغصه

درباره سریال سایه‌بان که این شب‌ها از شبکه دو سیما پخش می‌شود.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
سایه بان
چند سالی است به دیدن سریال هایی که فضای تلخ و ناامید کننده آنها سنگینی بیشتری بر فضای داستان دارد عادت کرده ایم. کم نبودند سریال هایی که نه تنها برای روایت تلخی ها بلکه در خوشی ها هم با یک پیش زمینه غمگین سراغ اصل ماجرا رفتند.
البته اگرچه معمولا در پایان سریال های تلویزیونی با یک پایان بندی خوشحال و مثبت طرف هستیم اما آنچه در طول داستان می بینیم بیشتر چیز دیگری است که تلخ بودنش ذهن مخاطب را درگیر می کند و تکرار مداومش به مرور حس خوشایندی بجا نمی گذارد.
مدتی است سریال «سایه‌بان» ساخته برادران محمودی از شبکه دو سیما درحال پخش است و با وجود اینکه فضای اصلی داستان بر مشکلات طبقه کارگر تاکید دارد و در دیگر خرده داستان ها هم بی ارتباط با دست اندازهای زندگی نیست، اما سیاه نمایی نمی کند و این به تنهایی اتفاق خوبی است که نقش مهمی در القا نکردن حس ناخوشی و ناامیدی به بیننده دارد. برادران محمودی با اینکه سراغ معضل بیکاری و شرایط بد اقتصادی رفته اند، ضمن پرداختن به تعطیلی کارخانجات ایرانی و ورود کالای خارجی که بخش قابل توجهی از اقتصاد داخلی را با چالش مواجه کرده است به خوبی تاثیر این اتفاق را بر زندگی خانواده ایرانی نمایش می دهند.

چند خانواده محترم


در «سایه‌بان» با خانواد‌های واقعی طرف هستیم که حس زندگی و خانواده بودنشان در مسیر قصه قابل درک است. درست است که تقریبا در میان تمام خانوداه هایی که می بینیم سختی و تلخی وجود دارد اما روال معمول زندگی بینشان جریان دارد و سازندگان سریال تا اینجا که نزیک به بیست قسمت از سریال گذشته است سراغ نمایش اتفاقات پیچیده و خلاف واقع برای تاکید بر مشکلات و سختی ها نرفتند. «سایه‌بان» از نظر پرداختن به طبقه کارگر کمی یادآور سریال «زیر تیغ» ساخته محمدرضا هنرمند است؛ آنجا هم با روایت زندگی چند خانواده از طبقه کارگر روبه رو بودیم که مشکلات زندگی کارگری مسیر زندگی شان را دستخوش تغییرکرده بود. خانواده هایی که در هر دو سریال قابل احترام هستند.

نه آنقدر صمیمی نه اینقدر جدی


یکی از اتفاقات خوب «سایه‌بان» روابط عاطفی شخصیت های داستان است. برای نمونه ناصر (کامران تفتی) با اینکه با نگاه بالا به پایین به اتفاقات و افراد اطرافش نگاه می کند اما احساسش نسبت به تنها خواهرش نسترن (هستی مهدوی) با محبت است. تقریبا تمام افراد با هر اندازه از خوب یا بد بودن به نوعی با روابط عمیق عاطفی میان خود و نزدیکانشان درگیر هستند و حتی در مواقع دلخوری و عصبانیت لحن کلام و رفتارشان اذیت کننده نیست.
اما این رابطه خوشایند روی دیگری هم دارد؛ رفتار و برخورد آرمان (محمدرضا غفاری) و سارا (افسانه کمالی)که بخش زیادی از سیر داستان مربوط به اتفاقات زندگی این دو نفر می شود در مورد ازدواج و دیالوگ هایی که بینشان ردو بدل می شود نسبت نزدیکی با دنیای امروز و آنچه در واقعیت می بینیم ندارد. از طرف دیگر تاکید بیش از اندازه بر صمیمیت و بی پیرایه بودن طبقه پایین شهر و دوستی سعید و سهراب در بخش هایی بیش از حد پررنگ و مصنوعی می شود که باورپذیری آن را سخت می کند.

رفاقت مصنوعی


تا اینجا با اتفاقات خوب سریال جلو آمدیم، اما فارغ از محتوای کلی سریال که قابل پذیرش است، ریتم کند و کش دار داستان در بخش های زیادی بیننده را خسته می کند؛ به خصوص زمان هایی که شخصیت های داستان دیالوگ های دونفره دارند. بده بستان های بیش از حد سهراب و سعید که در نقش دو دوست کنار هم هستند گاهی بیش از اندازه لازم بزرگنمایی می شود، آنقدر که حس خوبش را خنثی می کند. از طرفی با وجود بازیگران زیاد که در سریال ایفای نقش می کنند به دلیل همین بزرگنمایی و اغراق که بالاتر اشاره شد بعضی بازی ها مصنوعی و کلیشه ای شده است. 

با تمام نکته های مثبت و منفی، تا الان که نزدیک به بیست قسمت از سریال پخش شده، «سایه‌بان» سریال قابل احترامی است و تلخی ها و مشکلات را طوری بیان کرده است که هم واقعی بودنش لمس شود هم اینکه مخاطبش را بیش از حد آزرده نکند. در کنار تمام تلخی های داستان همدلی، امید، تلاش و... آنقدری چاشنی قصه شده است که بشود از تلخی ها و کاستی های آن چشم پوشی کرد.

سایه بان


تهیه کننده: نوید محمودی

کارگردان: جمشید محمودی

نویسندگان: سعید دولتخانی، جمشید محمودی

بازیگران: امین تارخ، هستی مهدوی فر، محمدرضا غفاری، مجتبی پیرزاده، محمد ولی زادگان، رویا جاویدنیا، افسانه کمالی، حسام محمودی، سینا مهراد، افشین اخلاقی، زهرا بهروز منش، علیرضا ثانی فر، سجاد دیر مینا، پیمان مقدمی و علی غلامی ،پریوش نظریه، رویا تیموریان، بهزاد فراهانی، علی اوسیوند، محمد عمرانی ،کامران تفتی و آناهیتا افشار